سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

اردیبهشت 1386 - شهیدستان

این آب مال حضرت زهراس... (شنبه 86/2/15 ساعت 9:51 صبح)

(( می دونستی این آب مال حضرت زهراس؟))

لب اروند نشسته بودیم. دست هایم را توی آب فرو برده بودم.

گفت: (( نه ... چه طو؟ ))

گفتم : (( دجله و فرات مهریه ی حضرت زهراس، با سه تا نهر دیگه...)) بعد برایش گفتم کجا این را خوانده ام.

*

پاهایم مثل دو تا چوب خشک دردناک شده بود. این جور وقتها بید به پشت درازمی کشیدیم، ژاهایمان را آرام آرام حرکت می دادیم؛ ولی نه تو دو متری کمین عراقی ها.

دستم ر لای دندان گرفته بودم. برگشتم، با ایما و اشاره به حاجی فهماندم چی شده. نگاهش گفت(( می دانی که این طور وقت ها باید چی کار بکنی...)) میدانستم. باید بی صدا می رفتیم زیر آب، عد جنازه می آمد روی آب.

سرم را زیر آب کردم؛ یادم آمد. چشمهایم را بستم. توی دلم گفتم یا فاطمه ی زهرا و گذاشتم آب برود توی دهانم...

پاهایم گرم شد. فین زدم آمدم روی آب.

 


  • نویسنده: مطهر

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    محمد علی شاهمرادی می نویسد: هدف ... هرگز حاکمیت فرد یا گروه خاصی
    یک پروه
    ویزا گرفت رفت اونطرف!
    [عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 0 بازدید
    بازدید دیروز: 1
    کل بازدیدها: 117955 بازدید
  •   درباره من
  • اردیبهشت 1386 - شهیدستان
    مدیر وبلاگ : مطهر[40]
    نویسندگان وبلاگ :
    مطهره
    مطهره (@)[0]


  •   لوگوی وبلاگ من
  • اردیبهشت 1386 - شهیدستان
  •  فهرست موضوعی یادداشت ها
  • غواص ها[23] . عمومی[8] . خرمشهر[3] . عطش[3] . حکایت شهدا[2] . سرداران شهید[2] .
  •   مطالب بایگانی شده
  • اردیبهشت 1385
    خرداد 1385
    تیر 1385
    شهریور 1385
    مهر 1385
    آبان 1385
    فروردین 1386
    اردیبهشت 1386
    خرداد 1386
    تیر 1386
    مرداد 1386
    مهر 1386
    آذر 1386
  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •  لینک دوستان من

  • چفیه
    خلوت تنهایی
    مائدة من السماء
    شهید فراموش شده
    مرصاد