سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

مرداد 1386 - شهیدستان

« ابالفضل لشکر!» (شنبه 86/5/27 ساعت 10:0 عصر)

تیر خورده بود. چشمهایش بسته بود. بچه ها بالای سرش گریه می کردند. یکی می گفت: « بابی انت و امی»

پدرمان بود. فرمانده امان بود. بچه ها می گفتند: « ابالفضل لشکر!»

*********************

یک نشان داشت: چشم شیشه ای. عملیات والفجر مقدماتی ترکش خورده بود به چشمش.

...

همه بچه را فرستاد عقب، تا آخرین نیرویش نرفت، خودش ماند.

ماند تا نه سال بعد با همان نشان پیداش کردند.

 


  • نویسنده: مطهر

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    محمد علی شاهمرادی می نویسد: هدف ... هرگز حاکمیت فرد یا گروه خاصی
    یک پروه
    ویزا گرفت رفت اونطرف!
    [عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 2 بازدید
    بازدید دیروز: 1
    کل بازدیدها: 117957 بازدید
  •   درباره من
  • مرداد 1386 - شهیدستان
    مدیر وبلاگ : مطهر[40]
    نویسندگان وبلاگ :
    مطهره
    مطهره (@)[0]


  •   لوگوی وبلاگ من
  • مرداد 1386 - شهیدستان
  •  فهرست موضوعی یادداشت ها
  • غواص ها[23] . عمومی[8] . خرمشهر[3] . عطش[3] . حکایت شهدا[2] . سرداران شهید[2] .
  •   مطالب بایگانی شده
  • اردیبهشت 1385
    خرداد 1385
    تیر 1385
    شهریور 1385
    مهر 1385
    آبان 1385
    فروردین 1386
    اردیبهشت 1386
    خرداد 1386
    تیر 1386
    مرداد 1386
    مهر 1386
    آذر 1386
  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •  لینک دوستان من

  • چفیه
    خلوت تنهایی
    مائدة من السماء
    شهید فراموش شده
    مرصاد